جین دختری است که یک تراژدی را پشت سر گذاشته است. او نیاز به یک شروع تازه را در خود احساس میکند؛ بنابراین دنبال محلی برای اقامت میگردد. دختر قبلی اما هم همراه دوستپسرش یک حادثه ا پشت سر گذاشته بودند و دنبال خانه میگشتند. به هر دو نفر آنها خانهی خیابان فولگیت پیشنهاد شد. خانهای که یک معمار خیلی خاص آن را ساخته و شرایط خاصی برای اجاره کردن آن وجود دارد. در خانهی خیابان فولگیت استفاده از بسیاری از دکوریها و وسایل معمول زندگی مثلاً هر نوع دکوری و حتی کتاب ممنوع است و دزدگیرهای خیلی پیشرفتهای در تمام خانه قرار دارند، صاحبخانه هم باید حتماً خودش مستأجرش را تایید کند. به هرحال هر دو دختر این خانه را برای اقامت انتخاب میکند.
جین که در زمان حال به این خانه آمده متوجه میشود، دختر قبلی، اما به شکل عجیبی مرده است. او میداند که اما هم سن و سال خودش بوده و شباهتهایی هم به او داشته است. جین تلاش میکند بفهمد دور و برش چه اتفاقی در حال رخ دادن است و حقیقت و دروغ را از هم تشخیص دهد اما به نظر میرسد او به شکلی ناخواسته الگوهای اما را دنبال میکند و همان انتخابهایی را انجام میدهد که دختر قبلی انجام داده و البته همان ترس و وحشت را تجربه میکند.